مرد و زن نشسته اند دور ِ سفره .مرد قاشقش را زودتر فرو می برد توی كاسه سوپ و زودتر میچشد طعم غذا را و زودتر میفهمد كه دستپخت همسرش بی نمك است و اما زن چشم دوخته به او تا مُهر تاييد آشپزی اش را از چشم های مردش بخواند و مرد كه قاعده را خوب بلد است، لبخندی ميزند و می گويد : "چقدر تشنه ام !"
زن بی معطلی بلند میشود و برای رساندن ليوانی آب به آشپزخانه ميرود. سوراخ های نمكدان سر ِ سفره بسته است و به زحمت باز می شوند و تا رسيدن ِ آب فقط به اندازه پاشيدن ِ نمك توی كاسه زن فرصت هست برای مرد.
زن با ليوانی آب و لبخندی روی صورت برميگردد و می نشيند . مرد تشكر می كند، صدايش را صاف می كند و ميگويد:
" می دونستی كتاب های آشپزی رو بايد از روی دستای تو بنويسن؟ "
و سوپ بی نمكش را می خورد ؛ با رضايت
و زن سوپ با نمكش را میخورد ؛ با لبخند!
میدونید این زن خوشبت کی بود ؟ همسر امام خمینی ... (نقل شده در کتاب زندگی به سبک روح الله)